رادیو تیام
شنبه 11 سپتامبر 2012
موضوع: زندگی دانشجویی در وین از دیدگاه یک دانشجو
همراه با سحر و رضا و مهمان برنامه: آرمیتا نجفی
—————————————————————————————————————————————————————
میخوام یه اعتراف بکنم!
من چند سال پیش دیوانهوار عاشق شدم،وقتی که فقط ده سال داشتم،عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته استکانی میزد و پونزده سال از خودم بزرگتر بود،اون هر روز به خونۀ پیرزن همسایه میاومد تا ازش پیانو یاد بگیره.
ازقضا زنگ خونۀ پیرزن خراب بود و معشوقۀ دوران کودکی من،مجبور بود زنگ خونۀ ما رو بزنه، منم هر روز با یه دست لباس اتو کشیده میرفتم پایین و در رو واسه ش باز میکردم، اونم می گفت: «ممنون عزیزم!» لعنتی چقدر تو دل برو میگفت عزیزم.
پیرزن همسایه چند ماهی بود که داشت آهنگ «دریاچه قو » چایکوفسکی رو بهش یاد میداد و اون خوشبختانه این قدر بیاستعداد بود که نتونه آهنگ رو یاد بگیره،به هر حال تمرین به بیاستعدادی چربید و اون کم کم داشت آهنگ رو یاد میگرفت.
اما پشت دیوار،حال و روز من چندان تعریفی نداشت،چون میدونستم پیرزن همسایه فقط بلده همین آهنگ دریاچه قو رو یاد بده و بعد از اون دیگه خبری از عزیزم گفتنها و صدای زنگها نخواهد بود!
واسه همین همۀ هوش و ذکاوتم رو به کار گرفتم و یه روز با سادیسم تمام،یواشکی چند صفحه از نتهای آهنگ رو کش رفتم و تا جایی که میتونستم نت ها رو جابجا کردم و از نو نوشتم و گذاشتم شون سر جاش.
اون لحظه صدایی تو گوشم داشت فریاد می کشید،فکر کنم روح چایکوفسکی بود.
روز بعد و روزهای بعدش دختره دوباره اومد و شروع کرد به نواختن «دریاچۀ قو».شک ندارم کل قوهای دریاچه داشتن زار میزدن،پیرزنه فقط جیغ میکشید،روح چایکوفسکی هم تو گور داشت میلرزید.
تنها کسی که این وسط لذت می برد،من بودم،چون می دونستم پیرزنه هوش و حواس درست و حسابی نداره که بفهمه نتها دستکاری شدن.
همهچی داشت خوب پیش میرفت،هر روز صدای زنگ،هر روز «ممنونم عزیزم» و هر روز صدای پیانو بدتر از دیروز!
تا اینکه پیرزنه مُرد،فکر کنم دق کرد!بعد از اون دیگه دختره رو ندیدم،ولی بیست سال بعد فهمیدم تو شهرمون کنسرت تک نوازی پیانو گذاشته.
یه سبد گل گرفتم و رفتم کنسرتش،دیگه نه لاغر بود و نه عینکی، همۀ آهنگ ها رو هم با تسلط کامل زد تا اینکه رسید به آهنگ آخر.یکهو دیدم همون نت های تقلبی من رو گذاشت روی پیانو، این بار علاوه بر روح چایکوفسکی به انضمام روح پیرزنه،تن خودمم داشت میلرزید؛دریاچۀ قو رو به مضحکی هر چه تمومتر با نتهای قلابی من اجرا کرد،وقتی که تموم شد سالن رفت رو هوا!
کل جمعیت ده دقیقه سر پا داشتن تشویقش می کردن، از جاش بلند شد و تعظیم کرد و اسم آهنگ رو گفت،اما اسم اون آهنگ دریاچه قو نبود!اسمش شده بود «وقتی که یک پسر بچه عاشق می شود.» روزبه_معین